پارمیس، فرشته كوچولوپارمیس، فرشته كوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره
تاريخ پيوندمانتاريخ پيوندمان، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره
روز عقدكنانروز عقدكنان، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره
روز آشناييروز آشنايي21 سالگیت مبارک
مامان و باباي پارميسمامان و باباي پارميس، تا این لحظه: 43 سال و 30 روز سن داره

بهشت کوچک مامان و بابا

كلمات جديد پارميس كوچولوي ما فرشته خوشبختي

سلام بر فرشته رحمت الهي سلام بر دليل بودنم و سلام بر پارميس خوشگلم عزيز دلم ديروز كه از سر كار به خونه اومدم تو تازه از خواب بيدار شده بودي و داشتي برا خودت بازي مي كردي كه تا منو ديدي پريدي بغلم و منهم تورو بوس كرده و در آغوش كشيدمت... دختر خوشگلم در حين غذا خوردن(غذا دادن به تو) كمي از غذات به زمين ريخت كه تو در اين موقع گفتي با لحن شيريني گفتي: اوفتاد... كلمه جديد ديگه اي كه تازگيا ياد گرفتي گفتن كلمه آخ است كه همچين با عشوه و ناز تلفظ ميكني كه آدم دلش آب ميره... و يك كلمه ديگه آنهم اينه كه ميگي:دستت...(دستت درد نكنه) دختر خوشگلم پارميس زيباي من هرلحظه كه ميگذره تو داري بزرگ و بزرگتر ميشوي و من از ديدن رشد سالم تو به خودم ...
24 تير 1393

كلمات جديد پارميس كوچولوي ما فرشته خوشبختي

سلام بر فرشته رحمت الهي سلام بر دليل بودنم و سلام بر پارميس خوشگلم عزيز دلم ديروز كه از سر كار به خونه اومدم تو تازه از خواب بيدار شده بودي و داشتي برا خودت بازي مي كردي كه تا منو ديدي پريدي بغلم و منهم تورو بوس كرده و در آغوش كشيدمت... دختر خوشگلم در حين غذا خوردن(غذا دادن به تو) كمي از غذات به زمين ريخت كه تو در اين موقع گفتي با لحن شيريني گفتي: اوفتاد... كلمه جديد ديگه اي كه تازگيا ياد گرفتي گفتن كلمه آخ است كه همچين با عشوه و ناز تلفظ ميكني كه آدم دلش آب ميره... و يك كلمه ديگه آنهم اينه كه ميگي:دستت...(دستت درد نكنه) دختر خوشگلم پارميس زيباي من هرلحظه كه ميگذره تو داري بزرگ و بزرگتر ميشوي و من از ديدن رشد سالم تو به خ...
24 تير 1393

دختر كه داشته باشي

دختر که داشته باشی، با خود تصور می کنی پیچ و تاب شانه را در نرمی موهای بلندش و کیف عالم را می بری از انعکاس تصویر خرگوشی بستنشان دختر که داشته باشی، خیال می کشاندت به بعد از ظهر گرم روز تابستانی که گوشواره های میوه ای از گیلاس های به هم چسبیده به گوش انداخته اید -همان هایی که هر که بیاویزدشان از شادی لبریز می شود و خنده ی از ته دل امانش را می برد- دختر که داشته باشی انتظار روزی را می کشی که با هم بنشینید در حیاط خانه مادربزرگ و گل های یاس سفید و زرد به رشته درآمده گرانبهاترین گردن آویز دنیا شود که بیندازیش به گردن دخترت دختر که داشته باشی خیال بوی خوش بیسکوئیت های "با هم قالب زده" دلتنگت می کند به آمدن آ...
24 تير 1393

دختر كه داشته باشي

دختر که داشته باشی، با خود تصور می کنی پیچ و تاب شانه را در نرمی موهای بلندش و کیف عالم را می بری از انعکاس تصویر خرگوشی بستنشان دختر که داشته باشی، خیال می کشاندت به بعد از ظهر گرم روز تابستانی که گوشواره های میوه ای از گیلاس های به هم چسبیده به گوش انداخته اید -همان هایی که هر که بیاویزدشان از شادی لبریز می شود و خنده ی از ته دل امانش را می برد- دختر که داشته باشی انتظار روزی را می کشی که با هم بنشینید در حیاط خانه مادربزرگ و گل های یاس سفید و زرد به رشته درآمده گرانبهاترین گردن آویز دنیا شود که بیندازیش به گردن دخترت دختر که داشته باشی خیال بوی خوش بیسکوئیت های "با هم قالب زده" دلتنگت می ک...
24 تير 1393

كمي مانده به پنجمين سالروز عقد مامان و بابا

سلام بر فرشته نجات بخش زندگي ما سلام بر حاصل عشق مامان و بابا و سلام بر پارميس زيباي ما دختر خوشگلم امروز بيست و سومين روز از تير ماه سال 1393 مي باشد. چند روز ديگر يعني 29 تيرماه دقيقا پنجسال از سالروز عقد مامان و بابا ميگذره و ما امروز با داشتن تو احساس شادي و غرور ميكنيم... دختر خوشگلم پنجسال از لحظه پيوند آسماني من و ماماني ميگذره و ما بعد از گذشت اينهمه سال هنوز هم عاشقانه همديگرو دوست داريم و در كنار هم احساس خوشبختي مي كنيم و تو با آمدنت به زندگي ما اين خوشبختي رو كامل كردي و من خدا را شكرگذارم كه تو رو به ما هديه داده است... عزيز دل من من و ماماني روز شنبه 20 ارديبهشت ماه سال 1382در دانشگاه آزاد(يعني ترم آخر بابا و آخرين ر...
23 تير 1393

كمي مانده به پنجمين سالروز عقد مامان و بابا

سلام بر فرشته نجات بخش زندگي ما سلام بر حاصل عشق مامان و بابا و سلام بر پارميس زيباي ما دختر خوشگلم امروز بيست و سومين روز از تير ماه سال 1393 مي باشد. چند روز ديگر يعني 29 تيرماه دقيقا پنجسال از سالروز عقد مامان و بابا ميگذره و ما امروز با داشتن تو احساس شادي و غرور ميكنيم... دختر خوشگلم پنجسال از لحظه پيوند آسماني من و ماماني ميگذره و ما بعد از گذشت اينهمه سال هنوز هم عاشقانه همديگرو دوست داريم و در كنار هم احساس خوشبختي مي كنيم و تو با آمدنت به زندگي ما اين خوشبختي رو كامل كردي و من خدا را شكرگذارم كه تو رو به ما هديه داده است... عزيز دل من من و ماماني روز شنبه 20 ارديبهشت ماه سال 1382در دانشگاه آزاد(يعني ترم آخر بابا و آخر...
23 تير 1393

خاطره روز جمعه بيستمين روز از تيرماه سال 93

سلام بر پارميس زيباي خودم سلام بر دختر زيباي من سلام بر همه اميد زندگي من سلام بر فرشته خوشگل بابا و ماماني سلام بر روشني بخش چراغ خانه مان دختر خوشگلم امروز قرار گذاشته بوديم كه عصري من و تو و ماماني،سه تايي به پارك پرديس برويم و كلي خوش بگذرونيم، ساعت 5و نيم به خونه اومدم كمي با هم بازي كرديم و بعد از پوشيدن لباسهايمان راهي پارك شديم، همينكه ميخواستيم از خانه بريم تو كيفت رو هم برداشتي و ماماني گفت كه پارميس بدون كيفش جايي نميره، كالسكتو توي راهرو گذاشته ايم همينكه ديديش گفتي كه سوار ميشم، بالاخره سوار شدي و سه تايي راه افتاديم تا به پارك رسيديم... كمي گشتيم بعد اومديم و تو سوار قطار شدي... اونقدر ذوق ميكردي كه نميتونم توصيفش ك...
22 تير 1393

خاطره روز جمعه بيستمين روز از تيرماه سال 93

سلام بر پارميس زيباي خودم سلام بر دختر زيباي من سلام بر همه اميد زندگي من سلام بر فرشته خوشگل بابا و ماماني سلام بر روشني بخش چراغ خانه مان دختر خوشگلم امروز قرار گذاشته بوديم كه عصري من و تو و ماماني،سه تايي به پارك پرديس برويم و كلي خوش بگذرونيم، ساعت 5و نيم به خونه اومدم كمي با هم بازي كرديم و بعد از پوشيدن لباسهايمان راهي پارك شديم، همينكه ميخواستيم از خانه بريم تو كيفت رو هم برداشتي و ماماني گفت كه پارميس بدون كيفش جايي نميره، كالسكتو توي راهرو گذاشته ايم همينكه ديديش گفتي كه سوار ميشم، بالاخره سوار شدي و سه تايي راه افتاديم تا به پارك رسيديم... كمي گشتيم بعد اومديم و تو سوار قطار شدي... اونقدر ذوق ميكردي كه نميتونم توصيفش...
22 تير 1393

خاطره روز پنجشنبه نوزدهم تیرماه

دختر خوشگلم دختر نازم امروز من تعطیل بودم صبح که از خواب بیدار شدی بعداز خوردن صبحانه باهم بیرون رفتیم بعد از کمی قدم زدن در خیابان به سمت پارک رفتیم همینکه وارد پارک شدیم و تو آهوهارو ديدي شروع به تماشاي آنها كرده و از شدت ذوق داد ميزدي.... بعد از تماشاي آهوها رفتيم سوار قطار شدي و كلي هم اونجا بازي كردي و منهم غرق تماشاي تو بودم...بعد از آن رفتيم بغل درياچه نشستيم و اردكهارو نگاه كردي ميخواستي بپري داخل آب و اردكها رو بگيري كه من نذاشتم... كلي اونجا بازي كردي و موقع آمدن رفتيم فروشگاه گل گندم و برات شير سويا و كارتون خريدم... اونجا هم كه همش شيطنت ميكردي و رفتي پشت ميز خانم فروشنده، كه خانومه گفت ماشااله چقدر شيطونه... بعد از خريد اومديم...
19 تير 1393

خاطره روز پنجشنبه نوزدهم تیرماه

دختر خوشگلم دختر نازم امروز من تعطیل بودم صبح که از خواب بیدار شدی بعداز خوردن صبحانه باهم بیرون رفتیم بعد از کمی قدم زدن در خیابان به سمت پارک رفتیم همینکه وارد پارک شدیم و تو آهوهارو ديدي شروع به تماشاي آنها كرده و از شدت ذوق داد ميزدي.... بعد از تماشاي آهوها رفتيم سوار قطار شدي و كلي هم اونجا بازي كردي و منهم غرق تماشاي تو بودم...بعد از آن رفتيم بغل درياچه نشستيم و اردكهارو نگاه كردي ميخواستي بپري داخل آب و اردكها رو بگيري كه من نذاشتم... كلي اونجا بازي كردي و موقع آمدن رفتيم فروشگاه گل گندم و برات شير سويا و كارتون خريدم... اونجا هم كه همش شيطنت ميكردي و رفتي پشت ميز خانم فروشنده، كه خانومه گفت ماشااله چقدر شيطونه... بعد از خريد اومديم...
19 تير 1393